در وصف حال امام:
-حضرت امام بسیار سجدههای طولانی و کمرشکنی داشتند. به
طوری که سرانجام مجبور میشدیم ایشان را با کاردک از زمین جمع کنیم.
- امام بسیار با کودکان مهربان بودند؛ آنها روی امام نقاشی میکردند و شعار مینوشتند.امام
هم وسط باغ میایستاد تا کلاغها سیبها را نخورند.
- ایشان در موارد متعددی به مشکل برمیخوردند. مثلاً در نمازجمعه یک بار خاطرم
هست، ایشان از پشت افتادند. تا ته صف همه همینطور مثل دومینو افتادند زمین! یا
مثلاً یک جا ساندیس میدادند، امام بدبخت میماند زیر دست و پا.
- یا وقت خواب، کسی متوجه حضور امام در تخت نمیشد، یکهو یکی میآمد روی ایشان میخوابید.
- در مواردی ایشان را با اعلامیه اشتباه میگرفتند، میچسباندند به دیوار!
- گاهی هم موریانه میآمد، ایشان را میخورد.
خلاصه مکافاتی داشتیم.
- مهمان که میآمد، امام زیر کتری را روشن میکردند، بعد سریع زیر آب میرفتند،
بعد میرفتند زیر نور آفتاب. وقتی هم که برای میهمانان چای میبردند، خودشان سینی
میشدند.
- امام یک معجزه هم داشتند. یک بار دراز-نشست رفتند، در همان حرکت اول شکمشان شش
تکه شد.
- بعضی وقتها هم سرزده به خانهی شهدا میرفتند. (از زیر در)
آن اواخر در بیمارستان هی میخواستند به امام سوزن بزنند، این رگ را لامصب پیدا
نمیکردند. امام دیگر سوراخ سوراخ شده بودند. دکترها روی امام چسب میزدند، اما
بعد میگفتند هنوز هم روزنهی امیدی در ایشان هست.
- آخرش جام زهر را نوشیدند و همان باعث شد وا بروند.
همچین سیرهای داشتند.
با قدر دانی از بانو نادره افشاری به خاطر فرستادن این مطلب
***************
چهارشنبه تیرشید 19/ بهمن / 2570 شاهنشاهی